دل‌نوشته‌های حسین صیامی



 

 

به نام عشق
اگر در ولایت و محبت امیرالمومنین حرفی آموختم، صدقه سر پدری است که قطره قطره شیرینی ولایت مولا را به جانم ریخته است.
روز پدر از راه دور دستانش را می‌بوسم و این نو نوشته را که به نیت‌ پدرم گفتم، تقدیم مولا می‌کنم:


اگر ذره اگر قطره اگر کوچک اگر خارم
اگر از خویشتن خالی اگر از هیچ سرشارم

 

گریزانم اگر از روشنایی در شب تردید
اگر تاریکی محضم اگر تیره اگر تارم

 

اگر از زندگانی جز تهی دستی به کامم نیست
چراغی سرد و تاریکم، درختی خشک و بی بارم

 

اگر دنیا به هیچم میشمارد هیچ باکم نیست
امیر عالمم وقتی علی را دوست میدارم

 

الا ای شوکت مطلق! الا ای دست شیر حق!
معاذالله اگر بالای تو دستی بپندارم

 

اگر کفر است توحید تو با حق، کافرم مولا
چطور از کفر توحید تو با حق دست بردارم؟

 

ببندد هر که بدخواه علی باشد دهانم را
بیاید هر که بغض مرتضی دارد به آزارم

 

بمانم شب اسیر ناجوانمردان بی‌ایمان
ببینم صبح پیش چشم مردم بر سر دارم

 

اگر خاکسترم را هم به دست باد بسپارند
محال است اینکه یک دم از تو مولا دست بردارم

 

هزاران بار بوسه می‌زنم دستان پاکش را
که من هر چه در این خانه دارم، از پدر دارم


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها